شعرگردانی صفحه 97
مگر دیـده باشی که در باغ و راغ | بتابد به شب، کرمکی چون چراغ | |
یکی گفتش، ای کرمک شب فروز | چه بودت که بیرون نیایی به روز | |
ببین کاتشی کرمک خاکــــزاد | جواب از سرِ روشنایی چه داد | |
که من روز و شب جز به صحرا نیم | ولی پیش خورشید پیدا نیم (بوستان، باب سوم) |