پ) دل ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ | آیینه بود میل تماشا شدن نداشت (سلمان هراتی) | |
ت) بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک | بگفت آنگه که باشم خفته در خاک (نظامی) | |
ث) در هر طرف ز خیل حوادث کمین گهی است | زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر (حافظ) | |
ج) به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد | که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی (سعدی) |