الف) ایوب با چندین بلا، کاندر بلا شد مبتلا | پیوسته این بودش دعا: «الصبرُ مفتاحُ الفرج» (سنایی) | |
ب) گفت: غالب اشعار او (سعدی) در این زمین به زبان پارسی است. اگر بگویی، به فهم نزدیک تر باشد. «کَلَمِ النّاسَ علی قدرِ عُقُولهم.» (سعدی) | ||
پ) مکن گریه بر گور مقتول دوست | قل الحمدلله که مقبول اوست (سعدی) | |
ت) چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت | شیوهٔ «جنات تجری تحتها الانهار» داشت (حافظ) | |
ث) عاکفان کعبهٔ جلالش به تقصیر عبادت معترف که: «ما عبدناکَ حقَّ عبادتِک.» (سعدی) |