از مُلک ادب حکمگزاران همه رفتند | شو بار سفر بند که یاران همه رفتند | |
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست | گوید چه نشینی که سواران همه رفتند | |
داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو | کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند | |
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند | اندوه که اندوهگساران همه رفتند | |
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران | تنها به قفس ماند، هزاران همه رفتند | |
خون بار بهار از مژه در فرقت احباب | کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند (بهار) |