«طوفان در وسعت روحتمیپیچد. گردبادِ اضطراب در وجودتمیچرخد و موجدرموج، حادثهها و خطرها بر ساحل قلبت سرمیکوبند.
پناهگاه کجاست؟ کدام آرامش، نگاه خسته و نگرانت را خواهد نواخت؟ کدام لنگرگاه امن، کشتی شکستۀ جانت را پناه خواهد داد؟
در تنهایی وبیپناهی، در لحظههای غریبانۀ زندگی، وقتی هیچکس و هیچچیز نیست، یک تکیهگاه باقی است؛ تکیهگاه نماز!
چرا اخم؟ چرا اندوه؟ وقتی کسی هست که لبهایت را به تبسّم بگشاید؛ وقتی بهانۀ بزرگی برای زدودن اندوه هست، چرا به آن پناه نبریم؟
وقتی سجاده رامیگسترانی، بهشت پیش رویت درمیگشاید؛ همۀ گلهای بهاری به تبسّممیایستند و نسیم نجوای فرشتگان و صدای بال ملکوتیان در فضامیپیچد.
وقتی تکبیرمیگویی و «بزرگترین» رامیخوانی، همهچیز در نگاهت کوچکمیشود. همۀ آنچه در نگاه بینمازان بزرگ است، در حقیرانهترین هیئت چهرهمینماید. مگر ما هماره شکست خود را آنگاه نمیبینیم که مشکل را بزرگتر از خویش ببینیم؟ وقتی به بزرگترین، پیوندمیخوریم دیگر کوچک نیستیم.
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا دریاست
نماز فرصت بزرگ شدن است؛ بزرگتر شدن از هر چیز جز او و در کنار این بزرگ شدن، درک کوچکیِ خویش در مقابل آن بزرگ. چه تناقض شکوهمندی!
در عین بزرگ دیدن، کوچک انگاشتن، در نهایت سر نهادگی، سرفرازی دیدن و در اوج عظمت، خشوع، خضوع و تواضع را چشیدن.
نماز، ادراک عظمت او و درک عظمت خویش است.
به رکوعمیرویم و با این خم شدن در مقابل دوست، بزرگمیشویم. بزرگتر از آسمان، بزرگتر از کهکشانها به سجدهمیرویم و در این نهایت افتادگی، از خاک به عالم پاک پلمیبندیم.
نماز پیوستن و گسستن است؛ گسستن از اغیار و پیوستن به یار، بریدن از ناراستی و پیوستن به درستی. نماز با سلام پایان مییابد و «سلام» نشانۀ سلامتی است. پایان نماز تضمین «سلامت» است که هرکس تا «سلام» نماز را با خدا باشد، به ساحل سلامت اندیشه و روح و جان رسیده است.» (مؤلفان)
1- آغاز، میانه و پایانبندی متن را بررسی کنید.
2- دو جمله از متن انتخاب کنید که به نظر شما زیباتر و تأثیرگذارترند.
3- به آرایۀ تضاد توجّه کنید و تأثیر آن را در ایجاد فضای ادبی متن بیان کنید.